دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

زندگی همین است 

از چاله ای به چاهی 

 و از چاهی به چاه عمیق تر و تاریک تر و سردتر 

و در اوج نا امیدی طنابی پوسیده اویزان

زندگی همین است

بالا رفتن و رفتن 

در پی اش افتادن و افتادن

جان کندن های پیاپی 

و امید و ناامیدی های متوالی و سینوسی

رسم این است که نه هرگز شادی را تجربه کنی

و نه در اوج اندوه و تاریکی چراغی از دور دست سوسو نکند گاهی 

داستان ما و زندگی داستان الاغ و هویج است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد