تو که رفته بودی
من که از خنجری که یادگاری به پشتم نشانده بودی گله ای نداشتم
چرا برگشتی؟ بس نبود؟
تو که می دانی من نمی توانم به تو نه بگویم
چقدر نیمه شب ها زنگت زدم و اومدم پشت خطت عزیزم؟
عکست را توی اینترنت دیدم ، قلبم خاکستر شد، چشمام دریا...
سردی نگاهت را ... دستت را که از دستانم میکشیدی... خودت را که از من دور می کردی...
تو بگو...
چگونه فراموش کنم؟!
می دانی که میدانم چرا رهایم کردی...
می دانی که خوب می دانم عشق پاکم را جز به پول و هوس نفروختی!
حال برگشته ای؟!
چی شد؟ استفادش را کرد و ولت کرد؟ حالا دلت گرفته و یادت افتاده که تنها مرحم قلبت من بودم؟
چی شد؟ اونکه پول داشت؟ ماشین مدل بالا داشت؟ خوش قیافه هم که بود؟ پس چی شد؟ کجاست؟
یادت میاد نمی ذاشتی دستات را بگیرم؟
یادم نمیره باهاش کجاها که نرفتی و چه ها که نکردی ....
برو سحر
تورو خدا برو
دروغ هات یادم نمیره
یادم نمیره. برو به سلامت
آره عزیزم فقط من بودم که سه سال عاشقت بودم و هوس را تو رابطمون راه ندادم. فقط من بودم که با قلبم دوستت داشتم نه با آلتم. اما تو من را به آلتت فروختی. وبه پول. حالا اومدی که چی؟ با چه رویی؟ فکر کردی با چهار تا دروغ می تونی خرم کنی؟ (یادته به من می گفتی "خرو") واقعا که خیلی خرم.
این قسمت را توی نظرات نوشتم که همه نفهمن که من خرم.
سلام...
اقا محمد متاسفم بابت اتفاقی که پیش اومده براتون
خیلی سخته ادم یکی که مال خودشه رو با یکی دیگه ببینه