هر شب به پایان می اندیشم و
هر صبح که می بینمت دلم می خواهد هرگز به پایان نرسیم...
دل زاد کولی عزیزم...نوشته هایت حس غریبی بهم می دهند ولی آشنایند.. گویی همینک آنان را زندگی کردی ولی دردناکن.چه بگویم... پایان..و نرسیدن...دو حس متضاد و به هم پیوسته هستند اما ...؟
سلام دوست من یه سر به ما بزنی بد نیست
دل زاد کولی عزیزم...نوشته هایت حس غریبی بهم می دهند ولی آشنایند.. گویی همینک آنان را زندگی کردی ولی دردناکن.
چه بگویم... پایان..و نرسیدن...دو حس متضاد و به هم پیوسته هستند اما ...؟
سلام دوست من یه سر به ما بزنی بد نیست