دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

غم مخور

ای دل غم دیده حالت به شود

دل بد مکن

وین سر شوریده باز اید به سامان

غم مخور


هان مشو نومید

چون واقف نه ای از سر غیب


باشد اندر پرده بازی های پنهان

  غم مخور


در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش ها گر کند خار مغیلان 

غم مخور


گرچه منزل بس خطر ناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان

  غم مخور


کلبه ی احزان شود روزی گلستان....

 غم مخور

نظرات 1 + ارسال نظر
Uncreated پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:55 ب.ظ

سلام
من دسترسی به نت ندارم،گفته بودم دارم تنها جایی که می شه تنها بود و نبود از دست می دم!
الان کافی نتم و فرصت خوندن همه ی پست هاتو ندارم،معذرت می خوام...
نمی دونم چی بگم فقط:
زمین پر غم،هوا پر غم، غم است و غم، همه عالم...
پس تو غم مخور!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد