دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

صداقت صداقت صداقت


صفحه ای شیشه ای و گسترده بر فراز اسمان

شفاف 

در نهایت ظرافت و شفافیت 

شکننده در برابر کوچکترین ضربه


اما بسیار مقاوم  در برابر فشار

تحمل وزنی بی نهایت رادارد.


این صفحه ی شیشه ای،

صداقت است.



اجر های عشق و اعتماد یک رج در میان روی این شیشه قرار میگیرند و خانه ای میسازند. 


خانه ی زندگی من و تو...


این خانه را به سلیقه خودمان،

دوتایی،

هرطور که بخواهیم می سازیم 

      و با هر چه محبت که دوست داشته باشیم فرش میکنیم


و با تمام عاشقانه ها می اراییم


اما یگانه محبوبم، زیبا معشوقم

من بسیار نگرانم از ان روز 


که یکی از ما "اب پرتقال" بخورد 

و به دیگری بگوید "سیب موز بوده است"

ان لحظه، 

 گرچه ناچیز

اما شیشه ی گسترده ی صداقت ضربه ای می خورد


و پودر می شود



خانه مان 

ویران 

می شود


مراقب باشیم

مراقب باشیم

مراقب باشیم

بر تن لطیف احساس 

  خراشی نیندازیم

نظرات 4 + ارسال نظر
uncreated پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ب.ظ

سلام...
هنوز هم توی کافی نت!
می رم اصفهان
جریان ۴سال قصه ی سیر تحصیلی منه که به همه ی زندگیم ربط پیدا می کنه...به عقایدم،اندیشه هام و ...
تو این 4سال خیلی اتفاقا برام افتاد...
اون چیزی هم که پیدا کردم،نقاشی بود.نقاشی یه زبانه،خودش مادره،مثل ادبیات. احساس می کنم باید حرف بزنم و نقاشی کمکم می کنه.ولی از دستش دادم!
نقاشی های آزاد رو هم قبول ندارم،چون ماها خیلی چیزامون تحت تاثیر فضاهاست و فضای آکادمیک،اگه دنبال جنگولک بازی هاش نباشی،به نظرم جای مناسبیه واسه به دست آوردن و تجربه کردن خیلی چیزا...
چی می خوای بدونی که برات تعریف کنم؟
مرسی محمد جان که بهم سر می زنی :)
من شرمنده ام که واسه کامنت دادن به مشکل برمی خوری
ماها اگه تو بلاگمون می نویسیم،به چیزایی اشاره می کنیم که خیلیا نمی دونن،پس یعنی دوستای بلاگیمون رو نامحرم نمی دونیم
تو کافی نتم و فرصتم کم
ممنونتم...
(خصوصی)

Hell Lord پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:19 ب.ظ http://my-whispers.persianblog.ir

یک جورایی میشه ربطش داد به پست "تحلیل فلسفیت" ... ما هممون دارین این شیشه رو برای همدیگه خورد میکنیم...آروم اما با خسارت زیاد!

آخ ...
آه...
حسرت....

پائیز پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:15 ب.ظ http://www.paiz.ir

تو آشغال معلومه که واقعا کولی هستی
عوضی٬ خدا گفته صیغه خوبه ولی نگفته واسه خوش گذرونی صیغه کنین٬ الاغ جان سعی بیشتر از گردن و بالای گردنت استفاده کنی تا شکم و زیر شکمت...
تو نفهم هر جایی که میری هر چیزی رو ننویس٬ دیگه خود دانی...

شما واقعا لطف دارید....

ولی جسارتا شما که منو محکوم میکنید آیا پیشنهاد بهتری هم دارید؟!

چرا ذهنتون بسته؟ واقعا فکر میکنید ادمی در چنین شرایطی چه گزینه هایی داره؟ و کدوم گزینه ها عملی هستن؟

نمیدونم بعضی وقت ها حس میکنم این مردم ما خودشون عاشق شعار دادن بدون عمل هستن!
پس واقعا سزاوار همچین حکومت و وضعیت و جاهن سوم بودن هم هستن!

باشه من الاغ. شما که عالمی بدون دختری که طعم ارگاسم توی یک رابطه را می چشه از لحاظ پزشکی و روانشناسی نمیتونه دیگه ترک کنه. این از اعتیاد به مواد مخدر هم سخت تر هستش.

و شدیدا از شما خواهش می کنم که اگر راه حل بهتری مد نظرتون هست به من هم بگید!

پائیز جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:27 ق.ظ http://www.paiz.ir

چون راه حل دیگه هست تو رو محکوم میکنم.
وای به حال من و ما وقتی که مدعی های جامعمون تو و امسال تو باشن٬ کسایی که گزینه انتخابیشون برای کمک کردن برای بیمار نیمه جون "کشتن" هست نه "درمان"، وای به حالمون...
من ذهنم بستهء یا تو؟
اون پزشک و روانشناس احمق به تو نفهموندن که اون مال وقتی هستش که دختر هر چی میده بیشتر لذت میبره؟ نه واسه کسی که یه روز یه اشتباه کرده و حالا هر وقت یادش میاد مثل دیوونه ها میشه؟؟؟
یا اون پزشک و روانشناس بی شعور تشریف دارن یا تو که هر چی به دردت زیر شکمت میخوره رو میفهمی، حتی اگه کمک به دیگران باشه...

خیلی زود و یک طرفه قضاوت میکنی
بهتره چشماتو باز کنی
ذهنت بسته اس

سعی کن یک ذهن تحلیلی و باز داشته باشی.
بیشتر از این هم در شان من نیست که بخوام بیام و جوابت را بدم و با تو ویکی مثل اون بیگانه هم کلام بشم

بعدش هم تو سر پیازی یا ته پیاز؟ به تو چه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد