مدتی است که
دستم به سمت کیبرد میرود،
نوشتنش بیرون می جهد،
اما وقتی خون نوشته هایم بر چرک نویس دنیای مجازی می پاشد
میبینم که درونم، چقدر تکراریست
و باز هم می خواهم رگ دستم را بزنم
و باز هم خون نوشته های سیاهم را اینجا بپاشم
تیغ کیبردم کند نشده است
شاید رگ های من ملتهب شده اند
یا قلبم جان ندارد این خون سیاه لعنتی را در بدنم بگرداند
فشارم بالاست
و این خون سیاه لعنتی
این واژه های لجباز که مثل قیر مذاب
سلول هایم را مسخ میکنند
از پارگی شاهرگم بیرون نمی ایند
چقدر ثروتمندم...
اینهمه نوشته برای من!
نوشته هایی از خون وجود تو... از درونی آشنا...
ممنووووون...
(خصوصی)