هستیم عزیز... اما نیلوفر را من هم نمی دونم کجاس...
هنوز هم خوب می نویسی... با خودم که صادق باشم دلم مرگ را می خواهد شهادت بهانه است
چقدر عالی انتقال دادی حست رو.
اغراق نکردم اگه بگم یکی از بهترین دوران زندگیم زمانی بود که اون وبلاگ رو می نوشتم و بعد سر می زدم به ویبلاگ های شما... یک حس مشترک بود شایدم درد مشترک.
دل زاده کاری داشتی در انجمن تعهد هستم مدیرکل اونجا با نام حسین پور. و اگه نتونستی یا نخواستی به اونجا سری بزنی حرفی امری داشتی به ایمیلم ارسال کن.
سر می زنم تازه پبدات کردم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
هستیم عزیز...
اما نیلوفر را من هم نمی دونم کجاس...
هنوز هم خوب می نویسی...
با خودم که صادق باشم دلم مرگ را می خواهد شهادت بهانه است
چقدر عالی انتقال دادی حست رو.
اغراق نکردم اگه بگم یکی از بهترین دوران زندگیم زمانی بود که اون وبلاگ رو می نوشتم و بعد سر می زدم به ویبلاگ های شما... یک حس مشترک بود شایدم درد مشترک.
دل زاده کاری داشتی در انجمن تعهد هستم مدیرکل اونجا با نام حسین پور.
و اگه نتونستی یا نخواستی به اونجا سری بزنی حرفی امری داشتی به ایمیلم ارسال کن.
سر می زنم تازه پبدات کردم