دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

بهت میگم  مگه  میم منت نبودم

بهم میگی من مرد

بهت میگم  بذار زندگیمونو با هم بسازیم

میگی می خوام تنها باشم

میگم دیوونتم شب و روزم شده اشک و اه و حسرت

میگی  خلی

میگم مگه یادت رفته نار هم بهترین روزها و لحظه هارو داشتیم

میگی توی دوستی خوش گذشت ولی به درد ازدواج نمی خوریم


تومار پیام های منو میبینی و انلاینی و حتی رید نمیکنی


دست خودم نیست این احساس

دست خودم نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد