-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1394 12:31
وقتی دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو.... آخر غربت دنیاست تورو میسپارم به عشق تورو میسپارم به آدم پولدار منم تنها ترین خاک خدا ... ولی تو هم مث من نمیتونی دووم بیاری منو باور کن توی ذهن این بن بست
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 بهمنماه سال 1393 00:06
نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است یک روزی که خوشحال تر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 بهمنماه سال 1393 17:30
پاره های گوشت تنم کنده میشوند مشت میکنی تکه ای از درون بدنم به بیرون میکشی چیزی فراتر از زخم خوردن تکه پاره شدن و نمردن است تو پر از ترس و دلهره ای و زمان نتوانسته هیچ چیز را التیام ببخشد زخم ها عفونت کرده و تکه پاره های احساسمان چرک آلود و بیمار خوراک سگان ولگرد می شود زجه های خاموش فریاد های پنهانی سنگری از جنس...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 دیماه سال 1393 20:59
تنهایی پایان نمیابد عشق جاریست عقل پیشوای گمراهیست و زمان... زمان بی رحم است وسلام
-
خفقان
شنبه 27 دیماه سال 1393 20:35
گر گذرت بر کوچه خاطره ها افتاد سنگی در جوی احساس روانم بینداز شاید شیشه تنهاییمان بشکند شاید بغضم بشکند شاید طلسم این خفقان هم بشکند
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 مهرماه سال 1393 22:04
وقتی اونقدر سیگار پشت سیگار روشن میکنی که بالا میاری وقتی خانه ای برای رفتن نداری وقتی دردی که بتونی به کسی بگی نداری وقتی هیچ کس منتظرت نیست حتی اگه یک هفته هم نباشی هیچ کس حتی رنگت هم نمیزنه که ببینه مردی یا زنده ای... وقتی توی شهر خودت، خونه خودت اینقدر غریبه شدی شاید شبهای سرد زمستون گوشه خیابون را به خونه ترجیح...
-
امشب امدستم وام بگذارم
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1392 19:33
و اقساطش را شب تا شب در این خانه کنار بگذارم با بهره ای چون بانکداری اسلامی که هرگز پایان نیابد درست مثل غربتم
-
راستی یک سوال؟
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 22:57
راستی یک سوال؟ به نظرت امروز من هم به اندازه ی تو دور شده ام؟ به همان اندازه که همیشه می گفتی، غرییبه شده ام؟ به نظرم خیلی خوب مرا از خود می رانی! به نظرت خیلی زود صبرم تمام شده؟ به نظرم هر چیز ی اندازه ای داره، به نظرت از اندازه ها رد نشدی؟ تو مرا خوب می شناسی خیلی خوب... به نظرت روزی که می گم: "دیگه همه چیز...
-
هیچ کس نیامد
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 22:43
دیدی وقتی بغض خفه ات می کرد وقتی نگاهت فریاد می زد وقتی درد تو را در انتهای کوچه بن بست بی کسی خفت کرده بود حتی اشک هم به فریادت نرسید دیدی وقتی بی هوا برای کمک زنگ خانه ای را زدی که روی درش نوشته بود "دوست" همین که فهمید دستی به سمتش دراز شده هیچ کس نیامد یادت هست وقتی منجی بی کسی کوچه های بن بست بودی همه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 23:53
این خدا هم سر لج داره با ما؟؟؟ اخه بی معرفت یه جای این زندگی یهه دلخوشی واسه ما می ذاشتی یه نور امید... جالبتر وقتیه که امید خیلی ها باشی وخودت نا امید ناامید باشی!!! همه می خوان واسه تو
-
من موندم
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1391 01:01
من موندم تو کار خدا موندم من موندم توی لجنزار دنیا موندم من موندم توی بی کسی موندم من موندم واموندم من موندم که چرا؟ اقای همساده منو یاد زندگی خودم میندازه!!! زندگی ادامه داره من تصادف می کنم ماشینم را می خرند 400 هزار تومن! 6 تا از دندون های جلوم را از دست میدم بیمه تف هم کف دستمون نمیندازه خلاصه به فاک عظما میریم...
-
کلاه گشاد
شنبه 10 دیماه سال 1390 01:05
وقتی تمام پس انداز روحی عاطفی و حتی دینی و مالی خودت را روی قضیه ای سرمایه گذاری می کنی و بعد... یه کلاه گشاد سرت رفته و تو میمونی و هیچی... بدون هیچ پس اندازی ... چقدر طول میکشه تا دوباره همه را جمع کنی؟!
-
my heart
جمعه 9 دیماه سال 1390 16:44
دلم دلم دلم دلم دلم می خواد گریه کنم دل من خسته شده مرغ پر بسته شده خسته ام دیگه نمیتونم ادای انسان های شاد را در بیارم گیج و حیرانم مثل ورشکسته ای مثل شکسته ای که دست و پا میزنه و میگه: من خوبم!!! همه چیز خوبه!!! و خیلی خرابه همه چیز!!!!!!!!!!!!!! خیلی خراب تر از اونی که نشه پنهانش کرد سخته خیلی سخته دیگه نمیتونم...
-
تا کی؟
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 21:35
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه ای تیر غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه رفتم به در صومعه عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه روزی...
-
خوب-بد: نمی دانم
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 00:08
امروز چه روزی بود! روز شنیدن دروغ های بزرگ قسم های دروغ روز بر ملا شدن حقیقت های تلخ و چه ناباورانه تلخ امروز چه روزی بود! روز سخت جنگ و دعوا اهانت های ناموسی امروز روز شناخت بود امروز روز شروع یک عملیات نجات بود با جراهت های عمقی مرگ میر بالای عاطفه امروز روز تصویب آزادی پرواز بود امروز پرنده ی اسیر برای رهایی از دام...
-
اونجارو...!!!
شنبه 19 آذرماه سال 1390 23:36
این یک حقه ی ساده و قدیمی است! دور کردن تمرکز افراد با پیش کشیدن یک مطلب، و سو استفاده از کم توجهی برای پرداختن به اصل ماجرا! سر نخ ها: *رابرت لوینسون *هواپیمای جاسوسی امریکا
-
روراست
جمعه 11 آذرماه سال 1390 14:02
با خودم که صادق باشم دلم مرگ را می خواهد. شهادت بهانه است حقیقت این است که کم اورده ام
-
خدایا به داد برس
دوشنبه 7 آذرماه سال 1390 22:45
عاشق شهادتم اما ناف ما را در زمانی بریده اند که از بدو تولد : جهاد... جهاد اکبر... و هر چه می رویم خبری از شهادت نیست.... این مهمانی جهاداکبر،..... این راه گداخته بر کف دست ... گویی تمام که نمی شود هیچ هر چه می روی ... اکبر... اکبر... !!!!!!!!!!! الله اکبر !!! خدایا به داد برس
-
شرمسارانه فقط برای تو
دوشنبه 7 آذرماه سال 1390 22:32
سلام. روی سخن ندارم و جز تو هم کسی را ندارم احضاریه دادگاه... حکم جلب... و چند ماهی زندان کم و زیادش را نمی دانم. اما شاید چند وقتی نباشم. دوستت دارم و شاید اینها همه اندازه درد تو نباشد. اما برای خودم تاوان کمی نیست مراحل دادگاه بیش از اینها طول خواهد کشید . اما از تقدیر نمی توان گریخت نمی دانم نصف مهریه اش چقدر...
-
باکره
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 10:43
هر شب موقع خواب به افکارم که سر میزنم دلم از باکره گیت میگیرد برچسب پاکی که تاریخ انقضایش بسته به عشقت دارد به اینکه بمانی یا بروی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 آبانماه سال 1390 18:29
استرسی که در لحظه جاریست ذهنم را فلج می کند ! چه برسد به کلمه هارا... روزهای بسیار سختیست و من مرد روزهای سخت!
-
خانه ی تو
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 13:40
اینجا متعلق به توست هنوز و همیشه تو که آبی زندگی من بودی و هرگز کسی جایت را پر نمی کند
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1390 23:54
سلام "نقاب" یا همون صابر خودمون uncreated عزیز خانه ی نیلوفر (خاطرات یک پروانه ی مرده) کجایید شما؟؟!؟!! مدت هاست که دنبالتان می گردم. نشانی.... آدرسی.... خبری... من بسیار دل تنگتانم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 01:23
فرقی نمی کند باور کنیم یا نکنیم، اتفاقات بد هم می افتند اما فرق می کند چقدر به خدا ایمان داشته باشیم که بدانیم پشت هر چیز خیری است
-
ازواج
شنبه 23 مهرماه سال 1390 23:46
ازدواج مثل چتر نجاته، اگه درست نباشه هیچ راهی برای جبرانش نیست! و اگه درست باشه لذت پرواز را زندگی می کنی...
-
طلاق
جمعه 22 مهرماه سال 1390 13:32
اگر وقت ازدواج چشم هایت را باز نکنی وقت طلاق باز می کنی
-
به نام هستی بخش
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 21:37
این من پر شکسته و خسته دوباره امروز به لا نه اش بازگشت بسم الله... چشم به راه حضور همه تان هستم
-
من گاوم
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 02:52
من گاوم... الاقم... یه کثافتم... اصلا نمی دونم چه گهی هستم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 09:47
به خاطر تک تک پست هایی که حذف کردم. هرگز نمی بخشمت
-
پر رو
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 09:33
این را تقدیم میکنم به تمام کسانی که غریبه هستند و فکر می کنند که آشنایند و میان نظر می ذارن و گله می کنند که چرا نگفتی وبلاگ داری... اگر مرا به حریم خصوصی شما راه است ... پس به اینجا خوش امدی، اگر نه تا دیوار ها نریخته اند از همین راهی که امدی برگرد