دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

قلب ۱۲

خوب یا بد. حقیقت است. من برای پول کار نمیکنم. در هر لحظه از زندگیم تنها کاری را انجام می دهم که از آن لذت می برم. من هرگز تن به زندگی یکنواخت و تکراری و ملال آور نداده و نخواهم داد. مسلمانها این را عیب بزرگی می دانند. باید کار کنی و پول در آوری. نه آنقدری که نیازهایت تامین شود . بلکه آنقدر که از بقیه جلوتر باشی! و  هرگز هیچ کدامشان جلوتر از دیگری نخواهند بود. فرقی نمیکند یک میلیون تومان یا چند هزار میلیارد تومان. آنها هرگز سیر نمی شوند. و هرگز نمی شود که در زندگی لحظه ای درنگ کنند. بایستند. و از خود بپرسند. که چی؟ هرگز هدف زندگی را پیدا نمیکنند. و حتی بهش فکر هم نمیکنند. و اگر خدای ناکرده از یکی بپرسی خب که چی؟ اینهمه می دوی برای یک ماشین بهتر و خانه ای مجلل تر  و ... ولی همین؟ یعنی زندگی برای اینها تا اخر عمر؟ کجا قرار است لحظه ای درنگ کنیم و بیاندیشیم. که پس از تمام  دویدن ها و رقابت ها و جلو زدن ها. سهم من. سهم واقعیت من از زندگی چیست؟ ایا تمام چیزی که قرار است به جا بگذارم  یک ماشین و خانه و مغازه و شرکتیست که فرزندانم با ان به عیش و نوش مشغول شوند؟  هیچگاه از خود نمی پرسند که ارزش چیست. و یادگاری ارزشمند بر جای گذاشتن به چه معناست! نهایت هنرشان ساختن مسجد و حسینه است که بعدها در مکانی که اسمشان بر سر در ان حک شده ؛ مربیان و بسیجیان و ملاها با بچه های محل لواط کنند. و نسلی بیمار را روانه جامعه کنند تا ر اهشان برای همیشه پایدار بماند. 

کون گشاد و تنبل  دو تا دیگر از صفتهایی است که بسیار به من نسبت می دهند و پشتش دسته جمعی بلند بلند می خندند!  و  خدایشان خوب می داند که بزرگترین لذت زندگیشان همین است. و بعد در چهره سردت می نگرند و باز می گویند: چطوری کسخل!  

من اما به قدر نیازم کار میکنم. بعد از ان لذت می برم. و بعد تا کاری را مطابق میلم پیدا نکنم . به اندیشه و استراحت می پردازم. از دیدگاه آنان من هیچ دستاوردی ندارم.   اما من تنها یک چیز را از دست داده ام: قلبم! و تنها به یک چیز دلخوشم: اندیشه ها و نگرشم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد