دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

به خاطر تک تک پست هایی که حذف کردم.

 

هرگز نمی بخشمت

پر رو



این را تقدیم میکنم به تمام کسانی که غریبه هستند و فکر می کنند که آشنایند و میان نظر می ذارن و گله می کنند که چرا نگفتی وبلاگ داری...


اگر مرا به حریم خصوصی شما راه است ... پس به اینجا خوش امدی، 


اگر نه تا دیوار ها نریخته اند از همین راهی که امدی برگرد 

- تو از اون متنفری؟

-نه.

-پس هیچ وقت واقعا عاشقش نبودی.

-من هنوز هم عاشقشم.

-ولی چطور؟ این ممکن نیست اون به تو خیلی بد کرد. 

- اما من دوستش دارم. خیلی زیاد. فقط نمی خوام دیگه باهاش باشم.

- نفرینش نمیکنی؟ اخه ببین از هر لحاظ در سطح تو نبود!

- نه نفرین نمیکنم. برعکس دعا می کنم براش.

-(با چهره ای سر شار از شگفتی میپرسد) دعا می کنی؟

-دعا می کنم که یه روزی بفهمه.

- بفهمه؟!!؟!

- معنی عشق را بفهمه. و بفهمه که عشق من نمونه نداشت. و دعا می کنم که یه روزی برسه که بفهمه چی به پاش ریختم و قدر ندونست...

- تو دیوانه ای!

- می دانم.


سحر، خره دلش برات تنگ شده.



یکی دیگه داره خودش را هل میده توی زندگیم. 

بیا و برگرد. راهش نده. این دل و این زندگی مال تو هست. کجا ولشون کردی و رفتی؟ نمیگی دزد بیاد و خونه را بزنه؟ مگه من یه تنه تا کی می تونم جلوی در را بگیرم؟

وای از دل اه از پریشانی

تو که رفته بودی 

من که از خنجری که یادگاری به پشتم نشانده بودی گله ای نداشتم

چرا برگشتی؟ بس نبود؟ 

تو که می دانی من نمی توانم به تو نه بگویم

چقدر نیمه شب ها زنگت زدم و اومدم پشت خطت عزیزم؟

عکست را توی اینترنت دیدم ، قلبم خاکستر شد، چشمام دریا...

سردی نگاهت را ... دستت را که از دستانم میکشیدی... خودت را که از من دور می کردی...

تو بگو...

چگونه فراموش کنم؟!


می دانی که میدانم چرا رهایم کردی...

می دانی که خوب می دانم عشق پاکم را جز به پول و هوس نفروختی!

حال برگشته ای؟! 


چی شد؟ استفادش را کرد و ولت کرد؟ حالا دلت گرفته و یادت افتاده که تنها مرحم قلبت من بودم؟

چی شد؟ اونکه پول داشت؟ ماشین مدل بالا داشت؟ خوش قیافه هم که بود؟ پس چی شد؟ کجاست؟ 


یادت میاد نمی ذاشتی دستات را بگیرم؟ 

یادم نمیره باهاش کجاها که نرفتی و چه ها که نکردی  ....

برو سحر

 

تورو خدا برو


دروغ هات یادم نمیره


یادم نمیره.  برو به سلامت


اره من روانیم...

سحر توی زندگیم هیچکس به اندازه ی تو دلم را نشکوند.

اما هنوزم دوستت دارم. می دونم خیلی خرم. اما نمیدونم چطوری از قلبم بیرونت کنم...


سحر

این عکس کسی هست که سه سال به پاش سوختم. با تمام وجودم دوستش داشتمو به من میگفت که نجیب ترین دختر دنیاست. تمام مدت با افراد دیگر هم بود . راستی این عکسشو از اینترنت گرفتم!!!

Free Image Hosting by FreeImageHosting.net