دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

روزی که بت ها می شکنند. انگار تمام تو می شکند. اینکه ابراهیم بت خانه باورهایت باشی شهامت می خواد و آمادگی برای مر گ و مطرود شدن از تمام بت پرستان. در تمام زندگی  خدایی را پشت و پناه خویش پنداشته ای و ناگهان در پل صراط میابی که هیچ کس پشتت نیست. هیچ دست پنهانی ظالمان را به مجازات نخواهد رساند و هیچ جایگاه حقی برای دستگیری مظلومان نبوده و نیست. به خدا که باور داشته باشی تهش می شود قربانی کردن فرزند خودت با چاقویی که نمی برد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد