دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

به این یه پست نظر بدید

به نظر شما اگر من یک نفر را با حقوق 1 میلیون و پانصد هزار تومنی استخدام کنم بهتره یا 5 نفر را با حقوق 200 هزار تومنی؟

اگر اون یک نفر پروفشنال باشه و اون پنج نفر اماتور؟

باز هم از کنج سقف اتاقم

باز هم به کنج سقف اتاقم رفتم و خودم را دیدم گیج شده ام! چقدر که انسان عجیبی هستم. نمی توانم خودم را بشناسم! 


لحظه

امروز فهمیدم:

همانطور که زیباترین لحظه های زندگی را یک دوست می تواند بسازد. تلخ ترین لحظه ها را هم فقط هم اوست که می سازد.


میشکنم

 تذکر مهم:در این پست تمام هنجار ها را شکسته ام. آن را نخوانید.

(برداشت ازاد از دختر ایرانی)


حالم از این زندگی به تمام معنا کیری داره به هم می خوره. اصلا کس خواهره هرچی دختره. فقط به یه درد می خورن این قشر بی شعور: بزنی سر کیرت و همچین بکنیشون که نفسشون بالا نیاد. این کارو که بکنی حتی شوهر هم که کنه می اد پیشت و ولت نمیکنه! اما اگه خواستی با یکی از این موجودات ناقص العقل و فاقد شعور و عاری از درک، مثل یک انسان برخورد کنی و به چشم یه سوراخ بهشون نگاه نکنی، -به جون خودم قسم-  همچین می کنن تو کونت که از حلقت بزنه بیرون و روزی بفهمی چی شده که از کونت تا حلقت بخیه بخوره! بله! شک نکنید! باورتون نمیشه؟! برید بگردین...

اگر فقط یک مثال نقض پیدا کردین  من اسم خودم را می ذارم اقدس. 

من میگم:

این اقایون که کیرشون روی پیشونیشون هست و همه ی دختر ها را اینجوری خطاب می کنن: " عجب کسی!!!" خیلی کارشون درسته. اصل قضیه هم چیزی جز این نیست.

من می گم:

دختر خارجیه که لاهیک و بی دین و اکثرا حرامزاده هم هستن و  باکره بودن براش زشته و به صد نفر کس داده ، از این دختر(!!!) های جنده صفت ایرانی بهتره. بله. چرا؟

چون خارجیه وقتی با یک نفر هست. به یکی دیگه نمیده! اگه خواست بده، میاد رک و راست حرفش را به اولیه می زنه و ازش جدا می شه. بعد هم مثل بنز میره و کسش را تقدیم به نفر بعدی می کنه.

اما حالا ایرانیه: دروغ تو ذاتش هست. ادعای نجابتش گوش فلک را کر کرده! ولی همزمان حداقل به سه نفر داره کون میده! اما حالا کاش به طرف می گفت که هدفش از دوستی چی هست. اونی که خونه خالی و ماشین داره و کیرش هم کلفته میشه بکنش. اونی که گاگوله و پولدار میشه منبع در امدش! و ... خلاصه عین زن جنده برای بدست اوردن هر نیازی به یک نفر میده! و عین سگ دروغ میگه.

و اصولا دختر ایرانی بر خلاف اینکه میگن احساساتی هست و لطیف و این کس شعر ها! در نهایت قصی القلب ، حسابگر و در عین حال به شدت حشری هست و تمام روابطش را بر مبنای همین سه اصل بنا میکنه که البته با دروغ و فریب طوری به خوردتون می ده که فکر میکنید اسمون باز شده و نجیب ترین و با احساس ترین دختر بهشتی اومده که شما رو خوشبخت کنه! ( کس خلیم دیگه) اما عزیزان من میره که این دختر ها یه روزی به انسان شبیه بشن.


پ.ن:: هر روز که می گذرد مهر تاییدی بر باور هایم می خورد!!!


پ.ن:: بی شک اگر شما هم نیک بنگرید خواهید دید


پ.ن::: ببینید اما از تلخی حقیقت در نزدیکیتان جان مدهید!!!


the new girl friend


this post was resected



- تو از اون متنفری؟

-نه.

-پس هیچ وقت واقعا عاشقش نبودی.

-من هنوز هم عاشقشم.

-ولی چطور؟ این ممکن نیست اون به تو خیلی بد کرد. 

- اما من دوستش دارم. خیلی زیاد. فقط نمی خوام دیگه باهاش باشم.

- نفرینش نمیکنی؟ اخه ببین از هر لحاظ در سطح تو نبود!

- نه نفرین نمیکنم. برعکس دعا می کنم براش.

-(با چهره ای سر شار از شگفتی میپرسد) دعا می کنی؟

-دعا می کنم که یه روزی بفهمه.

- بفهمه؟!!؟!

- معنی عشق را بفهمه. و بفهمه که عشق من نمونه نداشت. و دعا می کنم که یه روزی برسه که بفهمه چی به پاش ریختم و قدر ندونست...

- تو دیوانه ای!

- می دانم.


سحر، خره دلش برات تنگ شده.



یکی دیگه داره خودش را هل میده توی زندگیم. 

بیا و برگرد. راهش نده. این دل و این زندگی مال تو هست. کجا ولشون کردی و رفتی؟ نمیگی دزد بیاد و خونه را بزنه؟ مگه من یه تنه تا کی می تونم جلوی در را بگیرم؟

لعنت به اینترنت ایران

یه صبح تا ظهر وقت می ذاری و یه مطلب جانانه می نویسی و همینکه می خوای پستش کنی یه خطا توی اینترنت و ... همه چیز پر...

ساعاتی از زندگیم بود با النا که خیلی زیبا نوشته بودمش. حیف فکر نمیکنم دوباره بتونم برای نوشتنش وقت بذارم

وای از دل اه از پریشانی

تو که رفته بودی 

من که از خنجری که یادگاری به پشتم نشانده بودی گله ای نداشتم

چرا برگشتی؟ بس نبود؟ 

تو که می دانی من نمی توانم به تو نه بگویم

چقدر نیمه شب ها زنگت زدم و اومدم پشت خطت عزیزم؟

عکست را توی اینترنت دیدم ، قلبم خاکستر شد، چشمام دریا...

سردی نگاهت را ... دستت را که از دستانم میکشیدی... خودت را که از من دور می کردی...

تو بگو...

چگونه فراموش کنم؟!


می دانی که میدانم چرا رهایم کردی...

می دانی که خوب می دانم عشق پاکم را جز به پول و هوس نفروختی!

حال برگشته ای؟! 


چی شد؟ استفادش را کرد و ولت کرد؟ حالا دلت گرفته و یادت افتاده که تنها مرحم قلبت من بودم؟

چی شد؟ اونکه پول داشت؟ ماشین مدل بالا داشت؟ خوش قیافه هم که بود؟ پس چی شد؟ کجاست؟ 


یادت میاد نمی ذاشتی دستات را بگیرم؟ 

یادم نمیره باهاش کجاها که نرفتی و چه ها که نکردی  ....

برو سحر

 

تورو خدا برو


دروغ هات یادم نمیره


یادم نمیره.  برو به سلامت


نه... نه... نه.........

لحظه های آخر 

شمارش معکوس برای از دست دادن عزیزترین عزیز

نمی خواهم بروی

التماسم را می شنوی؟

هیچ کس نمی خواهد که بروی

چرا به التماس هایشان اهمیت نمی دهی؟

مگر اشک ها گواه خوبی نیستند؟

مدت هاست که شده ای بزرگترین دعای ما...

می دانم خیلی بد بودم.

تاوان اشتباه مرا چرا مادرم بدهد؟

گناه خواهرم چیست؟

نرو... تو را به خدا نرو....

کاش راهی می یافتم

تا مانعت می شدم

 

نیاز

بی دریغ محبت کردن یک نیاز است

مدت هاست که سرشار از عشقی هستم که از وجودم جاری گشته و همه جرعه ای از ان می نوشند. سرشار از عشقم. لبریز از محبت کردن. 

گاه حس میکنم به کسی نیاز دارم که تمام عاشقانه هایم را نثارش کنم . اما اکنون ... ارامشی عمیق، قلبی رئوف، دنیایی زیبا، پناهگاهی امن، پشتوانه ای محکم، ... این نیست مفهوم عشق.  نمی شود بیانش کرد باید با تمام وجود حسش کنی تا درکش کنی. 


به یاد داری عاشقانه هایم را؟ انچه که دیوانه وار نثارت می کردم را؟ اما  انچه با تو تجربه کردم سحر عشق نبود. هرگز نبود. من تشنه بودم  سر چشمه را نیافته بودم. تو بدل بودی. خراب شدی. از تو گذشتن برایم مرگ بود. من مردم. باور کن. و دوباره چشم که باز کردم. خود را در ساحل دریایی دیدم. سیراب . در عشق غسل کردم . با دستانی پر از اب دوباره  به دنیای شما امدم. 

زندگی میکنم در حالی که از دستانم عشق می چکد . 


نشانی از دریا اگر خواستید:

- مهربان ترین انسان روی زمین

 - ...



از خودم بیزاری می جویم

تقصیر هیچ کس نیست. مشکل دقیقا از خود من است. نباید توقع داشته باشم که کسی مرا درک کند. باید رفت و مرد. صبر من گاه به انتها می رسد. 

خدایا انگاه که سینه حقیرم تاب نمی اورد و عنان از کف می دهد و نا فرمانیت می کنم، مرا ببخش. 

خدایا خودت می دانی که در دلم چه می گذرد. خدایا به حق فاطمه(س) و به حق ان لحظه ی میان در و دیوار، سینه ای فراخ و ذهنی هوشیار و اراده ای قوی به من عطا کن. تا در کشاکش زندگی شرمسارت نگردم و دل نازنین حجتت را میازارم. 

خدایا یاد و خاطرت را لحظه ای از من نگیر. و محبت ولی ات را روز افزون بر قلبم بتابان. خدایا لحظه ای از لحظه ای مرا به حال خود وا مگذار. و یاری ام کن تا همانگونه باشم که تو دوست داری. 

خدایا قلب پدر و مادرم را از من رازی گردان تا قلب امامم نیز از من رازی باشد. 

خدایا به خاطر تمام نعمت های بی شماری که به من عطا فرمودی تو را شکر می گویم. و به خاطر تمام نا شکری هایی که کرده ام بخشش را از کرمت التماس می کنم.

ای خدا ای تنها پناهم یاری ام کن که جز تو یاوری ندارم. 

خدایا حرف هایم با تو پایانی ندارند. تو بیش از من بر خودم اگاهی پس مرا دریاب و از غیر خودت بی نیازم گردان. 

خدایا انچه در دل دارم و رخصت نوشتن ندارم و تو نیک از ان اگاهی را به ما عطا کن که تو یگانه عطا کننده ای.

 خدا یا غرور و خود پسندی را از من دور کن. خدایا از شر تکبر، نفسم و شیطان و کل مخلوقاتت به تو پناه می برم که تو یگانه پناه دهنده ای و بالاتر از تو قدرتی نیست و علمت بر همه چیز احاطه دارد. 

خدایا... ای خدای الرحمن و الرحیم نعمت بی منتهایت را بر ما اشکار گردان و در ظهور مولای ما تعجیل فرما و موانع ظهور را به قدرت و حکمتت از میان بردار و ما را از یاران ایشان قرار ده.

امین یا رب العالمین

سخت


تصمیم های بیهوده! اتفاقات پیچیده! مرا سخت سردرگم کرده اند!  هرگاه که از کنج سقف اتاقم به خود نگریسته ام موجود  غریبی را دیده ام و پس از ان سخت افسرده گشته ام. گذشته و حال نوید بخش های خوبی نیستند. شرایط و دولت و تمام انچه توان تغیر دادن شان را ندارم نیز بشارتی که نمیدهند هیچ، چون غل و زنجیر هایی  بر پا و گردنم داغ عقب گرد می نهند! در گذر زمان تنها یک چیز مرا به سوی اینده پیش کشانده: " تمام این سختی ها تورا سخت می سازند . پیروزی با توست"   و بس.

یا صاحب الزمان یاری ام کنید.

یا باب الله و دیان دینه امیدی جز شما ندارم. 

پدری جز شما ندارم.

و انتظارم از کرم شما کم نیست.

نه اینکه شمارا به خاطر خودم می خواهم. جز شما کسی ندارم که از او چیزی بخواهم. جز شما پناهی ندارم. امید و دست اویزی ندارم. رهایم نکنید.

خدایا به حق دلسوخته ترین مادر دنیا، سینه ی زخمی حسین را به ظهور حجتت مرحم باش...