دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

بد کردی

بد کردم

همه چی خرتب شد

چقدر تلاش کردم برا ساختنش

یه لحظه 

همش به فاک رفت

یه قصر ساختیم رو  یخ دریاچه

همشو خراب کردی

دروغت 

که نمیفهمم چرا

بیچارگی من که خوب میفهمم چرا

بغض و تنهایی تو که نمیفهمم چرا

تنهایی و اشک و نبودت

خدا نگهدار تنها امید زندگی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد