دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

قلب

دیشب دوتا کارد میوه خوری برداشتم ولی به اندازه کافی تیز نبودند . هرچه فشار میدادم نمیبریدند. یا من زیادی پوست کلفت هستم یا این کاردها فقط به درد میوه می خورند.

امشب اما تیغ خریدم. شاید بشود زخمهارا از زیر پوستم بیرون بکشم . شاید ...


خونریزی به من احساس قدرت می دهد. یادم می اید روزی که با مشت به شیشه در کوبیدم و خون از دستم شرشر میریخیت احساس خوبی داشتم. انار تمام دردهایم بود که با خونم می چکید روی راه پله و خیابان و کنار دنده ماشین که پر از خونم شده بود. بعضی دردها به زبان خوش التیام نمیابند. خون اما معجزه میکند.  نداشتن نداشتن می اورد . مثل زنججیر یا شاید رابطه علت و معلولی داشته باشد. و خدای نداشتن. علتالعلل تمام نداشتن ها با بی پولی اغاز میشود. عشق. زندگی سلامتی دوستی همه و همه نداشتن های دردناکی هستند که با بی پولی شروع می شوند. و انقدر ادامه می یابند که نامریی و نیست میشوم. 

تیغ را بر میدارم از وسط نصف میکنم. از پوسته کاغذی دا می کنم. روی بازوی چپم میکشم. سوزش خفیفی دارد. چند ثانیه بعد خون بیرون میزند. میتراود. به موازاتش خط دوم را هم می زنم. به موازات اولی و فاصله یک سانتی .  تا ارنجم قرمز می شود. دستمال را نا خودآاه بر می دارم تا پاکش کنم. اما ناهم که بهش میافتد . دلم نمی اید. سرخ زیباییست. دستمال را کنار میذارم مسیر قطره های خون تا ارنجم نقشی زیبا می افرینند. وسوسه ام شدید تر می شود. زخم بعدی را عمیق تر بزن! صدایی در گلویم  بیوقفه داد میزند. مرا ببر!  کشیدن تیغ روی گلویم.  تصور فوران خون و طرحی که روی در و دیوار اتاقم می گذارد مقاومت را سخت می کند. دلم می خواهد بدنم را قطعه قطعه کنم. هزار بار پشت سر هم  تکه تکه شوم. و بعد دوباره و دوباره . ..


تیغ را بر میدارم. این بار سریع می کشمش یک خط عمیق تر بالاتر از دوتای قبلی . گوشتم که باز میشود چند لحظه سفید است بعد ارام ارام سرخ می شود و خون می تراود.

هر زخم وسوسه بعدی را بیستر میکند. لذت دارد. شاید تنها لذتی که برایم مانده !

کاش زودتر به قلبم برسم. سینه ام را بشکافم و بیرون بکشمش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد