دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

سرکوب بودن با عرف

در تمام  سی سال بودنم. نبودم

زندانی افکار و  جامعه

هرگز زندگی را آنطور که دوست داریم پیش نبردیم

شاید اصلا چیزی را دوست نداشته ایم

فقط در توهمی پوچ دست و پا زده ام

رفاقت وجود خارجی ندارد و اصالت دست و پا گیر است

ما مرده ایم و خیال خوشی داریم

زندگیمان واقعی نیست

تف بر من 

بر این نوشته ها

 بر این سردرگمی

ب دود سیگار و  پیک های  اسکاچ

بر تنهایی بی کسی و بی کسی

نغمه های ممتد شکست

دستی رشته تمام وابستگی هارا می برد

روزگار تنهایی را بر من می پسندد

نه معشوقی و نه دوستی 

در سیگارم گم میشوم

با من میسوزد

و من در او می سوزم

دود می شوم

انگشتانم یخ زده و بر پیشانیم عرق نشسته

عشق های دست نیافتنی

معشوق های ممنوعه

اهدافی در انتهای  مسیرهای مین گذاری شده

دوستانی منفعت طلب

فراموشی ها و فراموش شدن ها

سهم من از زندگیست


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد