دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

ادمها دو دسته اند

۱- انسانها ی راستگو و بی ریا

۲ - متدین ها 

دین از هر نوعی که باشد با افزایش ایمان‌ میزان دروغگویی و ریاکاری افزایش می یابد. این خاصیت اعتقاد است چرا که فرد همیشه برای ادامه زندگی و پاسخ به تمایلاتش در مقابل احساس گناهی که دین بر او تحمیل میکند شروع به بافتن سناریوهای دروغ به خود و دیگران میکند

بنابر این هرگز به متدین ها اعتماد نکنید

با انها دوست نشوید

سعی کنید با انها معامله نکنید

و همیشه از متدین ها بترسید



متدین ها ادمهای خوبی نیستند. فقط خوب نقش بازی میکنند. خوب دروغ می گویند

و خیلی خوب ادای چیزهایی را در می اورند که شما دوست دارید

 

و اما خطرناک ترین نوع متدین ها نوع چند چهره ان است

کسی که برای هرگروه از دوستانش هر یک از معشوق های پنهانی یا اشکارش هم هیئتی هایش خانواده اش کسب و کارش و و و ... برای هرکدام چهره و شخصیتی جداگانه از خود بروز می دهد.  

مهم نیست چه دستاوردهایی داشته باشی یا چقدر توسط قبیله و اجتماع تایید بشی. مهم شعفی است که وقتی در مسیر صحیح قرار میگیری در  قلبت طلوع میکند

و بعد تک تک نشانه ها و امداد های غیبی و معجزاتی که به نظمی عجیب حادث می شوند


من فهمیدم. من وژدان کردم. که رخوت و تنبلی در واقع بن بست هاییست برای گام گذاشتن در مسیر اشتباهما در راه رسالت وجودیمان همیشه انگیزه و شعف متواتر و مناسب را خواهیم داشت


نزدیک به هشت سال از اخرین باری که در راه درست بودم می گذرد. این شعف با اشکهایم میچکد


حوادث زندگی یکی پس از دیگری اتفاق می افتند و هرکدام مارا در خوابی عمیق فرو می برد. برای گذار از ان و بیدار شدن و رفتن به حادثه بعدی تنها باید به اگاهی پنهان ان لحظه ها پی برد

ما سعی میکنیم خودمان را در لحظات کوچک شادی گم کنیم تا در اقیانوس اندوه همیشگیمان غرق نشویم

و شاید قعر اندوه جاییست که درهای نجات مخفی شده باشد


اندوه‌انسانیت قابل تفکیک و فراموشی نیست

قابل درمان و تبدیل و بهبود نیست

چرا که این اندوه بخشی از ماست

روزی نیست که یکدفعه به خودم‌ بیام و میبینم بازم داشتم توی ذهنم با تو صحبت میکردم


روزی که تو‌برگشتی و با ناباوری میگی

-یعنی تمام این سالها تنها بودی؟ 

-نه

     تو بودی

                   توی خیالم


و من سالهاست که این گفتگو رو مرور میکنم با امید و انتظار که اون‌‌روز برسه 


میزان پیشرفت ما با دارایی های ما نسبتی ندارد

پیشرفت امری درونی و وجدانی است که از مجموع تجارب موفقیتها  شکستها و تلاطم های زندگی حاصل می شود

پیشرفت واقعی به بینش منجر می شود و هرچه خود واقعیمان را بیشتر بشناسیم ناچار بینش منحصر به فرد تر و خاص تری را نیز تجربه خواهیم کرد

و چه بسا انزوایی طلایی را برای ما به ارمغان خواهد اورد

این هبوط به سرزمین زیرین وجود همچون شیرجه گلایدر اگر صحیح اتفاق بیفتد سعود بزرگی در پی خواهد داشت که پرواز واقعی روح در ان میسر خواهد شد

.....

سنجش پیشرفت با مقیاس های مادی تنها خواب ما را عمیق تر خواهد کرد. به نحوی که نهایتا هرچه بیشتر به دنبال دستاوردی از پس دستاورد دیگر بشتابیم. در لایه های عمیق و عمیق تری از خواب فرو خواهیم رفت

چنان که نه تنها بیداری سخت تر می شود. بلکه ترس از بیداری و باور اینهمه بیهوده پیمودن زمان و عمر در مسیر اشتباه. خود مانعی بر گشودن چشم هایمان است

و این دقیقا همان بیماری فراگیر و مسری قرن معاسر است

هنوز نمیدانم

اینهمه میل من به اموختن از احساس بی ارزشی درونی است یا از علاقه

نمیدانم این تنهایی خوب است یا بد

نمیدونم من دیوونم یا بقییه ادم ها

نمیدونم من بدم یا بقیه ادها

نمیدونم چرا اینهمه تنهایی

گسیل شده رو سرم 

خوردن خوابیدن و جق زدن

پشتکاری که ازش میترسم

در من پنهان شده