دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

حکومت یکپارچه مردمی و تناقضات فراگیر . سیاهی و انرژی تاریک و منفی ای که در تمام اقشار جامعه و تمام ارکان حکومت بصورت یکپارچه و یکنواخت پخش شده و باز تولید می شود. 

مردی را دیدم که وقتی دوستش ته سیگاری در خیابان انداخت. تا مرز دعوا با او پیش رفت و بعد که از خورده شدن نصف جنگل های شمال برایش میگفتی کر میشد و میگفت این اخبار را پیگیری نکن برای اعصابت خوب نیست!

جوانی را دیدم که از این نظام بیزار بود و سالها در تلاش برای رفتن به امریکا و بعد یک روز چند پروژکتور را به ادارات فروخت تا تصویر پرچم امریکا را در ورودیشان بر زمین بیندازد! اتفاقا سود خوبی هم کرد! 

دانشجویی که همیشه از ایست بازرسی ها نالان بود و به به بسیج فحش میداد خودش برای تخفیف سربازی بسیج فعال شد و ایست بازرسی هم رفت!

پسر و دخترانی را دیدم که بعد از ازدواجشان دیگرانی را که مثل مججردی خودشان رفتار می کردند چندش اور و کثیف خطاب می کردند و از نیروی انتظامی به خاطر گرفتن و ممنوعیت روابط دختر و پسر سپاسگذار بودند. 

مومنانی را دیدم که در روز مو را از ماست بیرون میکشیدند و حلال و حرام میکردند و بعد به راحتی هر جا که زورشان می رسید هر حقی را می خوردند. 

و مقاماتی که بلاهای اسمانی را به خاطر روسری های عقب رفته می دانستند و به دزدی های کلان که می رسید کور و کر و لال می شدند

حقیقت این است که جامعه ما دقیقا عین حکومت ماست. و ما بردگانی که فقط غر می زنند و دقیقا همان کاری را میکنند که با لشکر ظلم و فساد همراهشان می کند. 

حقیقت همه جامعه ایست که سرش را زیر برف کرده سعی دارد حجم بلایی  که به سمتش روان است را نادیده بگیرد. 

و مرگ و نابودی قدم به قدم تا بیخ گوشش پیش امده

و من امروز  بالاخره بعد از سالها فهمیدم چرا انقلاب شد! جامعه کوته فکر و جاهل ما توان و تحمل ترقی را نداشت. هنوز هم ندارد... قطعا هنوز هم ندارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد