دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

پریشانی

1: شاید این جمعه بیاید... شاید...

2: سحر زیبا بود

1: دیشب نمازم قضا شد. نکند از من دلگیر باشد...

2:دوستش داشتم اما دوستم نداشت

1: اقا به خدا ترسم این نیست که عذابم کنی، ترسم اینه که برای من گریه کنی ...

2: چرا سحر به من خیانت کرد؟

1: من در برابر این همه نعمت و محبت او چه کرده ام؟

2: یادش به ویرانگاهم می برد

1: وجودش، نگاهش ، و حتی یادش "حبل من الله" است خود خوشبختی است

2: ...

1:...

من: خسته ام ... بسیار خسته ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد