دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

هر

هر شب به پایان می اندیشم و

  هر صبح که می بینمت دلم می خواهد هرگز به پایان نرسیم...


نظرات 2 + ارسال نظر
نقاب چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ق.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

دل زاد کولی عزیزم...نوشته هایت حس غریبی بهم می دهند ولی آشنایند.. گویی همینک آنان را زندگی کردی ولی دردناکن.

چه بگویم... پایان..و نرسیدن...دو حس متضاد و به هم پیوسته هستند اما ...؟

تلنگر پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ

سلام دوست من یه سر به ما بزنی بد نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد