دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دیگه می گم...

دل ودینم شد و دلبر به ملامت برخاست 

گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست


که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست


اینجا که قراره به زودی همه چیز حذف بشه! بذار دیگه بزنیم به سیم آخر و همه نا گفته هارو بگیم


یه راست اصل مطلب:
از گودزیلا خواستگاری کردم. خانواده من هم موافق بودن کاملا. خودش هم نظرش مثبت بود. خواهر بزرگش هم نظرش مثبت بود. 

مامانش مخالفت کرد! چرا؟ فقط به یه دلیل: گودزیلا 3 سال از من بزرگتره! 

تا اینجا مشکلی نبود می تونستم نظر مامانش را عوض کنم. اینقدر ها از خودم میبینم. اما...

((چقدر من از این کلمه ی "اما" بدم میاد!))  اما می دونید در اومده به من چی میگه؟!؟!!
با کمال پر رویی میگه:

""تصمیم سختیه! پای غرورم میاد وسط و حرف های اطرافیان! نمی تونم تو زندگی تورو بالا ببرم! از اطرافیانم خجالت میکشم.""

خب ! هنوز به اون مرحله از تکامل شخصیتی و عزت نفس نرسیدی که بدونی می تونی با تصمیم درست (گرچه مخالف نظر دیگران) به سعادت برسی! 

گودزیلا جونم یه اخلاق که داشتی و خیلی خوشم اومد ازت این بود که حس کردم مث خودم فقط واسه خودت زندگی میکنی و خودت را محدود به افکار بسته ی دیگران نمیکنی.
اما... (باز هم این واژه ی لعنتی)  اما خراب کردی...

نمی خوام اینجا بشه کلاس درس و هزار تا مثال برات بزنم از بیل گیتس تا هنری فورد و  ادیسون و انیشتین و شکسپیر و دانته و ....
تو خودت بهتر می دونی هرکی هرجای دنیا به سعادت یا حداقل موفقیت رسیده هرگز اسیر افکار مردمش نبوده...
تورو دوست داشتم چون ازاد اندیشی را در تو میدیدم...
تورو انتخاب کردم چون ذهنت یک ذهن بسته نبود... ذهن تحلیلی داشتی...

نمیدونم... شاید اشتباه کردم!
اما باور کرده بودم( یا حداقل فکر میکردم)  که من و تو می توانیم خوشبخت باشیم...
ناگفته ها زیادند، و تو از من دوری.
گفتمت تنها یک روز از زندگیت خواهم رفت و ان روزیست که خودت بگویی "نه"

و ان روز را که محال می پنداشتم چه زود فرا رسید!

( از فرارسیدن محالی در استانه ناباوری به فکر افتادم:در مواجهه با مرگ اینقدر شگفت نمانم!!!)

هنوز به خاطر دارم لحظه اولی را که دستانت را گرفتم : چشمانم را بستم و در دل با خدای خود اینگونه نجوا کردم : خدایا این رابطه را به تو می سپارم، اگر جدایی، هروقت که تو می خواهی. و اگر وصال باز هم انچنان که تو می خواهی

خدا همیشه دوستت دارم. و مطمئنم که خیلی دوستم داری. خدا می دانی در نهان دلم چه ارزویی دارم، و خدا چه زود مرا به ارزوهایم می رسانی و چه زیبا دنیا را در چشمم خار می کنی
خدایا به امید تو... کمکم کن تا انچه باشم که تو دوست می داری

نظرات 9 + ارسال نظر
جیغ یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ق.ظ http://jootii.blogsky.com/

آخـــــــــــــــــــــــــــی

بله.
ولی چرا؟!

پادرا یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 ق.ظ http://padra.blogsky.com/

اگه گ.دزیلا بوده چرا انقدر دوستش داشتی ؟

انقدر بی انصافی نکن ... عشق زشت ترین آدم هارو ه زیبا نشون میده

عاشق باشی

"گودزیلا"
عاشقانه ترین کلامی بود که بین ما رد و بدل می شد!!!!!!!!!

یاد برق چشمانش می افتم زمانی که این واژه را می گفت! و بی اختیار می بارم!

binam یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ب.ظ

salam omidvaram halet khob bashe. rastesh man hanoz joz hamin matlabe avalet bliog u ro kamel nakhondam .omadam inja faghat ye chiz begam rajebe nazaret dar morede bloge eteraf. harfat birahmane bod. hamin. bye

به به... خانوم دلسوز....
شما؟ چرا خودتونو معرفی نمیکنین؟
حقیقت همیشه تلخه
رفته حال و حولش را کرده ، خب میگیم به شهوتش جواب مثبت داده... اصلا به ما چه!!!!
ولی خیانت دیگه چیزی نیست که یک انسان بش مرتکب بشه...
حتی حیوانات هم خیانت نمیکنند....

binam یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:48 ب.ظ

salame dobare . loooool . matalebeto khondam baba to ke ba khodetam dava mikoni . taze ba mehraboniam ba oon raftar kardia. khob gozashte az in harfa adame roki hasti va mehraboni ke zod be ham mirize bye..

حس میکنم منو میشناسی؟!

uncreated یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:26 ب.ظ

امیدوارم...
نه!
دیگه امیدوار نیستم!
خوش باشی همیشه رفیق...

عزیز جان من زیاد بت سر میزنم ولی به خدا باز کردن وبلاگت هر دفعه حداقل نیم ساعت زمان می بره! تازه اگه باز بشه!!!!

Hell Lord یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:40 ب.ظ http://my-whispers.persianblog.ir

خوشحالم که خیلی زود حداقل تکلیفت با خودت روشن شد...البته بگم ها، شاید این حرفها بهانه بوده.

بهانه؟ بی بهانه...

عشق خودم این گودزیلا خانوم. اسمون به زمین برسه میگیرمش...
میگی نه؟ نگا کن!

بیگانه یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:18 ب.ظ http://2khtarebade88.blogsky.com

معذرت! خودت نیمه خالی را همیشه می بینی اما می دونستم با حرفام این اتفاق ها هم می افته!

Hell Lord یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:31 ب.ظ http://my-whispers.persianblog.ir

ایشالله هر چی صلاحته پیش بیاد... نظرتم بیا تو وبلاگم جوابشو بگیر

binam دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:09 ب.ظ

salam. 2- 3 roz ghabl yki az dostam azam khaste bod besh sar bezanam, raftam to blog hey tab khordam, ye dafe be on eteraf residam, badesh hichi vase shoma comment gozashtam(avalin bar bod comment mizashtam, tazeham hayajan zade ham bodam koli lol ) in kholase ashenai bod. be har hal bloge khobi darin. asheghin nazi godzila esme ba amzeie, ishala age maslahat bashe va ghesmat be ham beresin, age ashegh nabodi davat mikardam, va koli kal kal,inam emtiaze eshgh (wow hala asabani nasho shokhi bod refigh) nemidonam darjebe on chi begam,faghat eshare mikonam be ye matlabi ke inja neveshtin ke nabayad bezarim masael adi beshe. in kheili moheme. ta ba'd.

بینام جان ممنون که اومدی و خوشحالم که از اینجا خوشت اومده.
امیدوارم باز هم همیشه اینجا ببینمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد