دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

برایت سرودم گودزیلا

در لحظه های ناب

در اوج التهاب


در داغ بوسه ات

در لمس بودنت


گیر کرده ام،  

 وا مانده از نفس


حس نبودنت 

در عمر و در شتاب


می سوزاندم

در تارِ بودنم

در پود ان نگاه


می خواهمت به جان

می مانمت به تن

با طرز هر نگاه 

می سوزمت به عشق

کز جام مهر تو

غوغا به پاست مرا


ای جام آتشین 

برده مرا ز کین


در قلب بی طنین

نجوا سرا به دین


تو قسمت منی

تو پاره ی تنی

آب زلالمی 

دائم، جوارمی


ای قسمت مبین

فردا ز تو قرین


در تنگ این نشیب

در سخت ان فراز


دست مرا ببین

قلب مرا بچین

با شاخه های سبز

گل های نا شکیب


شوق وصال یار

با اعتماد عشق

در قلب خود نشان



و اما 


تفسیر ادبی بعضی قسمت های این شعر خودم از خودم: "در تار بودنم/در پود ان نگاه" : کلمه ی تار دارای ایهام هستش که هم بر میگرده به ساز تار در وجودم که نوای تورا سر میدهد. و نگاه تو چنان پولادی سخت است که از ضربه هایش می سوزم. اما معنی کلی: و معنی دیگر اینکه : نگاه تو و جان من چنان تار و پود به هم گره خورده اند و اگر پود نگاهت از تارهای وجودم حذف گردد، وجود من از هم خواهد پاشید. "می خواهمت به جان" با روحم و جانم تو را دوست میدارم و می خواهمت. "می مانمت به تن" : بدن من و غرایز من همیشه به تو وفادار خواهد بود و هرگز به سمتی دیگر نخواهد رفت. "برده مرا زکین" کسی که بدبینی ها و کینه ها را از من دور کرده ای و اعتماد و پاکی را برایم به ارمغان اورده ای "در قلب بی طنین/نجوا سرا به دین" در قلب من که همیشه ساکت و خاموش بوده است تو وارد شده ای و چنان نجواهایت در ان اثر داشته است که گویی دین من شده. "تو قسمت منی/تو پاره ی تنی" : قسمت در اینجا باز هم ایهام داره و هم میتونه قسمت و تقدیر اشاره کنه و هم استعاره از پاره ی تن باشد که البته با توجه به قرینه ی معنوی معنی دوم از قسمت بر می اید. "اب زلالمی": تو برایم مثل اب پاک و زلال و قابل اطمینان هستی. و معنی دوم: تو برای من که عمری را به تشنگی گذرانده ام چنان ابی زلال و گوارا هستی(بالاخره میخورمت گودزیلا جونم) "دائم جوارمی": گرچه از تو دورم اما یاد و خاطره تو چنان در روح و جانم جاودانه گشته که همیشه حضورت را در کنارم احساس می کنم. "ای قسمت مبین/ فردا به تو قرین" تقدیر منو تو به هم گره خورده است و این امر بسیار اشکار میباشد. و در انده من و تو به وصال خواهیم رسید و نزدیک خواهیم شد. "در تنگ این نشیب/در سخت ان فراز/دست مرا ببین": در این فراز و نشیب ها و سختی هایی که در راه وصال پیش رو داریم بامن باش و از من جدا نشو و بیا تا دست در دست هم و به کمک یبکدیگر تمام مشکلات را حل کنیم. "قلب مرا بچین/باشاخه های سبز/ گل های نا شکیب" غنچه ی قلب من که اکنون مانند گلی شده است را بچین که اکنون شاخه های ان سبز است و اکنون پر است از گلبرگ هایی که دیگر صبر و تحمل دوری را ندارند. پی تا پژمرده نشده اند و دیر نشده است گل قلبم را بچین. "شوق وصال یار/با اعتماد عشق/ در قلب خود نشان" : اکنون که گل قلبم را چیده ای و عشق من را باور کرده ای پس به وصال و معجزه ی خدا هم ایمان بیاور و به عشقی که در درون خودت هم هست اعتماد کن و گل قلبم را با تمام شاخو برگ و گلبرگ هایش در قلب خود بکار و پرورشش بده که اگر این کار را نکنی یا تعلل ورزی و بیش از ححد دیر شود ممکن است که قلب من درگذر باد های سرد پژمرده شود و بمیرد.


نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ب.ظ

این شعر رو برای زیلاخوبه خودت سرودی؟
یا کپی از جاییه؟

اینم یه ضدحال از من در جواب آنتی حالت.
میلینکمت که خبرت کنم . در پاسخ این لطفم تو هم خواستی میتونی لینک کنی به اسم عکسهایی از ایران یا عکسهای نادرانه

نادر سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ب.ظ http://persian-art.blogsky.com

من اختیار کامل دادم بهت که هر کدوم از این اسمها رو بتونی انتخاب کنی

خود کولی دیوانه ام!!! پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 ب.ظ http://Gitan.blogsky.com

تفسیر ادبی بعضی قسمت های این شعر خودم:

"در تار بودنم/در پ.د ان نگاه" : کلمه ی تار دارای ایهام هستش که هم بر میگرده به ساز تار در وجودم که نوای تورا سر میدهد.
و نگاه تو چنان پولادی سخت است که از ضربه هایش می سوزم.
اما معنی کلی:
و معنی دیگر اینکه : نگاه تو و جان من چنان تار و پود به هم گره خورده اند و اگر پود نگاهت از تارهای وجودم حذف گردد، وجود من از هم خواهد پاشید.

"می خواهمت به جان" با روحم و جانم تو را دوست میدارم و می خواهمت.

"می مانمت به تن" : بدن من و غرایز من همیشه به تو وفادار خواهد بود و هرگز به سمتی دیگر نخواهد رفت.

"برده مرا زکین" کسی که بدبینی ها و کینه ها را از من دور کرده ای و اعتماد و پاکی را برایم به ارمغان اورده ای

"در قلب بی طنین/نجوا سرا به دین" در قلب من که همیشه ساکت و خاموش بوده است تو وارد شده ای و چنان نجواهایت در ان اثر داشته است که گویی دین من شده.

"تو قسمت منی/تو پاره ی تنی" :
قسمت در اینجا باز هم ایهام داره و هم میتونه قسمت و تقدیر اشاره کنه و هم استعاره از پاره ی تن باشد که البته با توجه به قرینه ی معنوی معنی دوم از قسمت بر می اید.

"اب زلالمی": تو برایم مثل اب پاک و زلال و قابل اطمینان هستی.
و معنی دوم: تو برای من که عمری را به تشنگی گذرانده ام چنان ابی زلال و گوارا هستی(بالاخره میخورمت گودزیلا جونم)

"دائم جوارمی": گرچه از تو دورم اما یاد و خاطره تو چنان در روح و جانم جاودانه گشته که همیشه حضورت را در کنارم احساس می کنم.

"ای قسمت مبین/ فردا به تو قرین" تقدیر منو تو به هم گره خورده است و این امر بسیار اشکار میباشد. و در انده من و تو به وصال خواهیم رسید و نزدیک خواهیم شد.


"در تنگ این نشیب/در سخت ان فراز/دست مرا ببین":
در این فراز و نشیب ها و سختی هایی که در راه وصال پیش رو داریم بامن باش و از من جدا نشو و بیا تا دست در دست هم و به کمک یبکدیگر تمام مشکلات را حل کنیم.

"قلب مرا بچین/باشاخه های سبز/ گل های نا شکیب" غنچه ی قلب من که اکنون مانند گلی شده است را بچین که اکنون شاخه های ان سبز است و اکنون پر است از گلبرگ هایی که دیگر صبر و تحمل دوری را ندارند. پی تا پژمرده نشده اند و دیر نشده است گل قلبم را بچین.

"شوق وصال یار/با اعتماد عشق/ در قلب خود نشان" :
اکنون که گل قلبم را چیده ای و عشق من را باور کرده ای پس به وصال و معجزه ی خدا هم ایمان بیاور و به عشقی که در درون خودت هم هست اعتماد کن و گل قلبم را با تمام شاخو برگ و گلبرگ هایش در قلب خود بکار و پرورشش بده که اگر این کار را نکنی یا تعلل ورزی و بیش از ححد دیر شود ممکن است که قلب من درگذر باد های سرد پژمرده شود و بمیرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد