دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

خوب-بد: نمی دانم

امروز چه روزی بود!


روز شنیدن دروغ های بزرگ

قسم های دروغ


روز بر ملا شدن حقیقت های تلخ

و چه ناباورانه تلخ


امروز چه روزی بود!


روز سخت جنگ و دعوا

اهانت های ناموسی


امروز روز شناخت بود


امروز روز شروع یک عملیات نجات بود

با جراهت های عمقی

مرگ میر بالای عاطفه

امروز روز تصویب آزادی پرواز بود


امروز پرنده ی اسیر 

برای رهایی از دام

از اشتباه


تلاش های زیادی کرد


و هرچند که ناتمام! 

اما...


روحش پر کشید


هرچند که

 لبه های اهنین استخوان هایش را همچنان می فشارند

 گوشت زیادی از بدنش تکه شده

بالهایش شکسته اند

و پرهایش در خون سرخ شده

اما...


گویی فقط تصمیم قطعی برای رهایی

روحش را آزاد کرد


امروز چه روزی بود؟


روزی که تصمیم طلاق 

به تصویب خانواده ها رسید.


پ.ن: امروز روز خیلی خوبی بود. خدارو شکر


پ.ن: برایم دعا کنید.



نظرات 3 + ارسال نظر
ستوده سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:53 ب.ظ http://saba055.blogsky.com/

سلام دلزاد کولی .
خوبید عزیز.
کجای طلاق خوب است .
البته من نمیدونم ماجرا چیه ولی هر چه باشد امیدوارم پایان خوشی داشته باشد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 ب.ظ

وقتی تنهاشدم فهمیدم قصه مادربزرگهاراست بود:همیشه یکی بودیکی نبود!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

من از فاصله ها بیزارم
ولی فاصله ها عاشقانه با به بای من می آیند
کاش مرگ تمام این فاصله ها را با خود ببلعد
لعنت به این زندگی نحس

شاید پس از مرگ
در دنیایی دیگر
جایی برای فاصله ها نباشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد