دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دل نوشته های یک کولی

همچون کرگدن تنها به گا رفتم

دریچه

شراب دریچه ایست به خویشتن 

معنای واقعی و پنهان ‌بوودن در انتهای مستی قابل رویت است

میبینمت ای خود خودم 

واقعیت فراموش شده پشت نقاب روزمرگی  

و ان ظاهر دروغ الوده و کویف دیانت جیست که خداوند خیالیتان دوستش دارد؟ 

چرا حقیقتتان را در اوج مستی نمیپسندد؟

چرا ریا و دروغ و تظاهرتان را میپسندد؟!

در گذار یک لحظه از طلوع بودن بر افق پوچی تا غروب ناشیانه عمر 

پنهان  کنیم شوق نوشیدنمان را برای  چه کسی یا چه چیزی؟!؟ 

برای جهلی دبش 

برای نقابی  پوسیده

برای...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد